شواهد الربوبیه ، یکشنبه 26/1/86 :
در دروس قبلی اشکال وارد شده بر تقدم و تأخر زمانی عنوان شد که خلاصه اشکال بدین صورت بود: ما در هر تقدم و تأخری نیازمند ( معیت ) هستیم که ملاک مشترک میان متقدم و متأخر باشد و در تقدم و تأخر زمانی چون معیت در اجزاء زمان متصور نیست تقدم و تأخر نخواهیم داشت.
حکما در پاسخ، معیت اجزاء زمان در ذهن را مطرح نمودند و آن را ملاک صحت تقدم و تأخر زمانی دانستند. اشکالی که بر جواب حکما وارد می شود آن است که متضایفین وجوداً و عدماً متکافئند و بنا بر همین اصل چون ما تقدم و تأخر را در خارج داریم معیت اجزاء زمان را نیز باید در خارج داشته باشیم و معیت ذهنی کفایت نمی کند.
جناب صدرا (رض) ضمن پذیرش اشکال وارده بر پاسخ حکما مسئله معیت را با این بیانی پاسخ می دهند که اجمال آن چنین است: معیت کل شیء بحسبه، از آنجا که زمان یک امر واحد ذاتاً متجدد و متقضی است و نحوه وجودش سیلانی است،همین آمد و شد پیاپی اجزاء زمان که در بستر حقیقت واحد زمان شکل میگیرد نحوه معیّت را در تقدم و تأخر زمانی تأمین می کند.
حکمة مشرقیة:
دو نحوه تقدم و تأخر را جناب صدرا (رض) به عنوان ابتکار مبتنی بر مبانی حکمت متعالیه طرح می فرمایند که عبارتند از : 1- تقدم و تأخر بالحق 2- تقدم و تأخر بالحقیقة و المجاز .
تقدم بالحقیقة : تقدم موجود حقیقی از آن جهت که حقیقی است بر موجود تبعی تقدم بالحقیقة است همانند تقدم وجود بر ماهیت که تقدم وجود بالحقیقة و تأخر ماهیت بالمجاز است آنچنان که مبنای نهایی حکمت متعالیة درباره اصالت وجود و اعتباریت ماهیت بر آن استوار است.یا همانند تقدم بالحقیقة ذی ظّل در برابر تأخر بالمجاز ظّل.
تقدم بالحق: آن هنگام که رابطه جعل و علّیت وجودی را به تشئّن باز گردانیم ، نه وجودات متکثر وابسته به یکدیگر بلکه حقیقت واحد شخصیی را درخواهیم یافت که در عین واحد بودن دارای تطورات و مظاهر است . به دیگر سخن اگر حق مخلوق به ( فیض مقدس یا نفس رحمانی ) را به اعتبار تجلّی و تنزّل در مراتب شئونش در نظر بگیریم که همین مراتب شئون بنفسه تأمین کننده نحوه هستی وجودات اشیاء است آنگاه تقدم و تأخری که در این واحد شخصی دریافت میشود تنها به نفس همان واحد شخصی حق است نه چیز دیگری آنگاه شأن متقدم را واجد تقدم بالحق و شأن متأخر را متأخر بالحق می خوانیم .
نکات مهم:
1- منظور از حق در تقدم بالحق نه ذات خدای سبحان بلکه حق مخلوق به یا همان فیض مقدس و نفس رحمانی است چرا که ذات بسیط الحقیقة از هر گونه تطور و تشکیک منزه است .
2- عنوان ( واحد شخصی ) یک مشترک لفظی است که در مقامهای مختلف استعمال می گردد.به عنوان مثال واحد شخصی در باره بسیط الحقیقة ناظر به بساطت و تنزه از هر گونه ترکیب و تطور است اما در باره نفس رحمانی بدان معنی نیست بلکه به این معنی است که آن فیض مقدس ،یک حقیقت اتصالی یک پارچه است که در عین یکی بودن ، در بستر خود تطور ، تشکیک و اختلاف مرتبه در ظهور را می پذیرد.
حکمت الاشراق ،یکشنبه 26/1/86 :
تعریف تناسخ : تناسخ بدان معناست که نفوس انسانهای شقی بعد از مرگ به اجساد حیوانی که متناسب با اخلاق و اعمالشان بوده است منتقل می گردد.به معتقدین چنین باوری ( تناسخیه ) گفته میشود.
اگر مبنای تناسخیه جرمانی بودن و منطبع بودن نفس انسانی و و در عین حال انتقال یافتن از کالبدی به کالبد دیگر باشد این سخن باطل خواهد بود چرا که انتقال صور و اعراض از مکانی به مکان دیگر محال است و اگر معتقد به تجرد نفس باشند و مع ذالک نفس را همواره منتقل از بدنی به بدن دیگر بدانند بدون اینکه به کمال نورانی و تجردی خود که الحاق به عالم انوار است راه یابند این نیز سخنی ناروا است چرا که اقتضای عنایت الاهیه وصول هر مستحق کمالی به کمال لایق خویش است و کمال نفس در مرتبه علمی رسیدن به مرتبه به عقل مستفاد و در مرتبه عملی تخلیه از رذایل اخلاق و تحلیّه به فضائل آن است که در این دور مکرر ازلاً و ابداً حاصل نخواهد شد .
دیدگاه حکما در خصوص نفوس سُعدا که صاحب نفوس کامله اند آن است که اینان بعد از مفارقت از بدن به عالم پاکان بار یافته و متبهج خواهند بود اما درباره نفوس غیر کاملین مجموعه حکما به دو گروه تقسیم میشوند:
1- منکرین تناسخ که می گویند:تمام نفوس به تجرد می رسند اما اگر نفوس غیر کاملین در نقص خویش مقصر بوده اند تا ابدا در تیرگی جهل و حجاب های اخلاق رذیله معذب خواهند بود و اگر قاصر بوده اند پس از چندی عذاب از آنان برطرف خواهد شد.
2- قائلین به تناسخ که می گویند: تمامی ارواح به تجرد نمی رسند بلکه اشقیا به بدنی دیگر منتقل می شوند، اما در کیفیت انتقال در میان این عده از حکما نیز اختلافاتی موجود است.
گروهی تنها انتقال نفس انسانی به بدن انسانی( نسخ ) را جایز می دانند .
گروهی انتقال نفس انسانی به بدن حیوانی ( مسخ ) را نیز جایز می شمارند .
گروهی انتقال نفس انسانی را به بدن نباتی ( فسخ ) و گروهی دیگر این انتقال را تا به کالبد جمادی ( رسخ ) جایز می شمارند .
و پیروان اندیشه اخوان الصفا همه انواع انتقال را جایز می دانند.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|